آروینآروین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

نوه گلم آروین

روزمرگی من و شما

    این گوزن هم داستانی داره.........این گوزن که آبتین بهش میگفت گومز ...مال آبتین بود.شما هم اونو دوست داشتی ولی آقا آبتین اجازه نمی داد شما با گومزش بازی کنی هر وقت که حواسش نبود شما سوارش میشدی.البته بعدش یه دونه قرمزش رو برات گرفتم.     داری کتاب حمامتو میخوری     ...
18 اسفند 1392

عکس های جا مونده

شما و آبتین با مامان هاتون تو سالن فرودگاه منتظر اومدن پدر جون هستید .که ترکیه بود.     با ژاکت وکلاهی که برات بافتم     گوشی که گوشهات یخ نکنه     توی تاب تاب عباسی   در حال خوردن پاهات هستی   دیگه میتونی شیشه ات رو بگیری   ...
18 اسفند 1392

اولین عید نوروز شما

این هم اولین عید نوروزی که شما در جمع خانواده بودی.....اولین عیدت مبارک........ایشالا که صد تا بهار رو ببینی .وقتی برای خودت مردی شدی هر وقت یادت به من افتاد برام دعا کن ...پدر جونم یادت نره ...باشه پسرم!!!!هیچوقت خدا رو فراموش نکن ونمازت رو بخون وهر چی می خوای فقط از خدا بخواه ..و.هر کاری که خواستی شروع کنی انشاالا بگو....منم برات دعا میکنم که همیشه سلامت و سر بلند باشی........... .   در کنار سبزه هایی که براتون سبز کرده بودم ...
18 اسفند 1392

مامان رفت سر کار

 خلاصه شش ماهه که شدی دیگه مامان رفت سر کار یعنی از فروردین و شما روزها پیش من بودی  تا مامان بیاد و آخر هفته ها هم که بابا میومد با هم میرفتین خونتون در حال مطالعه ...
18 اسفند 1392